معرفی کتاب رمان چشمان سرد
کتاب رمان چشمان سرد نوشتهی رویا ایزدی، داستان دختری تنهاست که هیچکس را ندارد و پیلهی تنهاییاش را خودش از سنگ تنیده است!
اما سنگ هم فرو خواهد ریخت؛ کافیست که جویباری عاشقانه، نرم و لطیف از کنارش گذر کند! کجاست این جویبار؟
او مینوازد همچون اسمش، طنین مینوازد تا در گیر و دار دنیا از ناملایماتش بگریزد!
او را خسته کردهاند. لبخند را از او گرفته برایش غم به ارمغان آوردهاند…
کجای جویبار باید تن او را غسل دهی. خسته در پی انتهای زندگیاش راه میرود!
چندی است که کشتی شکستهی قلبش پهلو نگرفته و تنها در دریای خروشان سرگردان است!
طنیناش را میشنوی؟ نوای درد مینوازد!
خلاصه کتاب:
من!درسته من! من طنین رستگار!اسمم رو خودم معنی می کنم اسم من
با شخصیتم عجین شده!خودم میخوام که عجین باشهیعنی اصلا وقتی میگن
طنین همه باید اینارو بخاطر داشته باش:غرور!تنهایی!
صعود بدون شخصیتی به عنوان تیکه گاه!زندگی با خود!این منم تنها من صدای تنهایی و غرور تنهایی!
من نشون میدم که تنهایی شگفت انگیزه. بله به شگفت انگیزی عشق!من تنهام و تنها میمانم !
پس من سرگرد طنین رستگار ! اینجا در حضور خودم و خودم/ نامم را مهریه تنهایی میکنم تا با او پیوند زوجیت ببندم!
اه! حتما باز این سرباز احمق داره در اتاق رو میکوبه ! نمیدونم من چه گ*ن*ا*هی کردم که باید کارم به این گره بخوره!
حتی درست بلد نیست احترام بزاره !
حتما الان باز میخواد از اون داداش احمقش حرف بزنه ! فقط خدا کنه اشتباه کرده باشم
وگرنه براش اضافه خدمت مینویسم تا حالش جا بیاد
اجازه دخول را دادم
-بله!بفرمایید
نگفتم خودشه !
اومده تو و داره باز با کله میره تو زمین .
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.