توضیحات درباره کتاب برای چشمهایش
کتاب برای چشمهایش گزیدهای از سرودههای پارسی شهرام سورتجی که خواننده را یاد عشقهای کودکی و کوچههای عاشقی؛ جایی که یک قدم فراتر از عشق؛ عشق را در محدوده ممنوعه بیم و امید ایستاده باز میدارد.
در قسمتی از کتاب برای چشمهایش میخوانید:
سالیانی ست گذشت…
که من و تو با هم
کنجِ آن تنهایی
زیرِ آن بوتۀ یاس
شعرها می خواندیم
داستان هایی چند
قصه هایی از عشق
……
نوبت خواندن تو
وقت پروازم بود
روی بالِ رویا
من همه محو صدایت بودم
و هر از گاهی چند
چشم بر چشمانت
مات و مبهوت نگاهت بودم
نقد و بررسی اجمالی:
شعر در پسزمینهی زندگی ما جریان آرام و پیوستهای دارد.
از وقتی پا به دنیا میگذاریم و حتی قبل از آن، در بدن مادر، لالاییها اولین مواجهه ما با کلام موزون یا خیالانگیز هستند.
وقتی به حرف میآییم، برای تسلط به دایره واژگانی بیشتر، به ما شعر میآموزند.
شعر میخوانیم تا رنگها را یاد بگیریم، محبتمان را به پدر و مادر ابراز کنیم و حتی مهارت کودکانهمان به زبان مادری را به رخ بکشیم.
بزرگتر میشویم و در مدرسه شعر میخوانیم، به وقت عاشقی شعر پناهمان میدهد و حتی تکیهگاه آرامش کهنسالی خیلی وقتها همین شعر است.
شعر معاصر فارسی به خاطر نزدیکتر بودن به زبان روزمرهی امروز و از آن مهمتر، نزدیکتر بودن تجربه شاعر به زندگی مخاطب امروزی،
نهتنها برای طرفداران جدی شعر و ادبیات، بلکه برای کسانی که چندان میانهای هم با شعر ندارند، نوازشی است که جان میپذیردش.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.